یک روز زن و مردی با ماشینهایشان با هم تصادف شدیدی می کنند . بطوریکه ماشین هردونفرشان به شدت آسیب میبینه . ولی هردو نفر بطور معجزه آسایی از این حادثه جان سالم بدر می برن …
وقتی که هر دو از ماشینشان که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان ، راننده ی خانم بر میگرده میگه :
– آه چه جالب شما مرد هستید!
ببینید چه به روز ماشینامون اومده !
همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم!
این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!
مرد با هیجان پاسخ داد :
– اوه … “بله کاملا” … با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه !
بعد آن خانم زیبا ادامه میده و میگه :
– ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملا داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنا خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم !
و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده.
مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.
زن هم با کمال خونسردی درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.
مرد می گه شما نمی نوشید؟!
زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب میگه :
– نه عزیزم، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم … !