زنان شایسته بسیاری در اسلام در عصرهای مختلف زندگی میکردند که قصد داریم در مطالبی جداگانه به معرفی آنها بپردازیم .قبلا به معرفی خوله , همسر حمزه پرداخته بودیم و در این مطلب به سراغ معرفی فضایل ام سلیم رفته ایم :
گروهی از مورخان و رجالنویسان بزرگ از علمای شیعه و اهل تسنن این بانوی با فضیلت و دانشمند و مجاهد را از راویان حدیث از رسول خدا (ص) نوشتهاند و او را مورد تمجید و تکریم قرار دادهاند.
شیخ طوسی در رجال خود، علامه مامقانی در تنقیح المال و ملاعلی علیاری در بهجه الآمال و علامه اردبیلی در جامع الرواه و ابن اثیر در اسد الغابه و ابن حجر عسقلانی در الاصابه او را از یاران و اصحاب ممتاز رسول خدا و راوی حدیث از آن بزرگوار شمردهاند و عبدالله بن عباس را یکی از شاگردان او به حساب آوردهاند، مرحوم امین در کتاب اعیان الشیعه مینویسد:
«و روت ام سلیم عن النبی احادیث و کانت من عقلاء النساء:» «اعیان الشیعه ج ۳ ص ۴۷۹٫»
ام سلیم از پیامبر احادیثی روایت کرده و از زنان خردمند بوده است.
او در مرتبهای از فضل و تقوا بود که گاهی پیامبر به منظور تفقد و احوالپرسی به خانه او میرفت، و او برای حضرت غذا فراهم میکرد و آن حضرت می فرمود: من نسبت به این زن باید لطف و مهربانی داشته باشم زیرا علاوه بر موقعیت علمیاش، برادر و پدرش با من در جهاد شرکت کرده و به شهادت رسیدهاند.
همسر او ابوطلحه زید بن سهل انصاری است که در همه جنگها مانند بدر، احد، خندق، خیبر و حنین شرکت داشته و از مجاهدان و شجاعان زمان پیامبر بود، او زمانی که به خواستگاریام سلیم آمد و آن موقع کافر و بتپرست بود و از ثروت و شهرت برخورداری داشت، ام سلیم در پاسخ او گفت: من با این شرط با تو ازدواج میکنم که اسلام اختیار کنی و مهریه و صداق من هم همان اسلام آوردن توست و از تو درهم و دیناری نمی خواهم، و ابوطلحه پذیرفت و این ازدواج با مهریهٔ مسلمان شدن کافر تحقق یافت!
ام سلیم بانوی شجاع و دلاوری بود، در جنگهای اسلام با کفر در رکاب پیامبر شرکت می کرد، در جنگ احد به تشنگان آب میداد و مجروحین جنگی را مداوا می کرد، در جنگ حنین در حالی که فرزندی در رحم داشت شرکت نمود، و خنجری در دست گرفته میگفت: این اسلحه را به دست گرفتهام تا اگر کسی از مشرکین نزدیک من بیاید شکم او را پاره کنم و نهایتاً رفتار او در این جنگ به گونهای بود که مورد تحسین پیامبر قرار گرفت.
فرزند نوجوانش ابو عمیر که به شدت مورد علاقه او و شوهرش ابوطلحه بود بیمار شد، و زمانی که ابوطلحه در خانه نبود بر اثر سختی مرض از دنیا رفت، هنگام شب که ابوطلحه به خانه آمد و خواست کنار بستر نوجوانش به احوالپرسی برود ام سلیم گفت: او آرمیده و در حال استراحت است، و سپس برای شوهر خسته از کار برگشته سفره غذا پهن کرد، و پس از صرف شام با شوهرش به بستر رفتند در ضمن گفتگو به شوهرش گفت: اگر کسی به یکی از همسایگان خود امانتی بدهد و پس از مدتی امانت خود را پس بگیرد آیا کسی که امانت را گرفته بود از این که همسایه امانت را پس گرفته است ناراحت شود و سر و صدا و گریه سر دهد صحیح است؟!
ابوطلحه گفت: نه این کار صحیحی نیست و پس دادن امانت آه و ناله ندارد.
ام سلیم در این موقعیت گفت: حال که چنین است توجه داشته باش که خداوند فرزندی به عنوان امانت به ما داده بود و اکنون او را پس گرفته و فرزند نوجوان ما از دنیا رفته، و حال باید حوصله و صبر پیشه سازی و مرگ فرزند را به حساب خدا گذارده با صبر و تسلیم او را به خاک بسپاری.
سپس ابوطلحه آمد و داستان صبر و تدبیر همسر بزرگوارش را برای رسول خدا توضیح داد، آن حضرت به درایت و مقاومت ام سلیم آفرین گفت و دربارهاش دعای خیر کرد و گفت: پروردگارا شب این زن و مرد را مبارک گردان.
ام سلیم همان شب باردار گردیده بود و پس از به دنیا آمدن او را در پارچهای پیچید و برای کام برداشتن و نامگذاری به حضور رسول خدا آورد، آن حضرت در حق نوزادی که عبدالله نامیده شد دعای خیر کرد.
در اثر دعای آن حضرت، عبدالله انسان موفق و با منفعتی شد، تا آنجا که ده فرزند از او به وجود آمدند فرزندانی که همه قاری قرآن و حاملان علم و دانش شدند. «ریاحین الشریعه ج ۳ ص ۴۰۸٫»