نحوه آشنایی فریبا نادری با مسعود رسام
هیجده، نوزده سالم بود که همراه دوست گریمورم به دفتر مسعود رسام رفتم تا تست بازیگری بدهد. مسعود بازیگران فیلم «مروارید سرخ» را انتخاب میکرد و از افراد مختلف تست میگرفت.
من هم اصلا در این فکرها نبودم که از اتاق بیرون آمد و گفت: نوبت شماست. گفتم: من برای تست نیامدم؛ دوستم آمده است. مسعود هم گفت حالا که تا اینجا آمدهای بیا تست بده. آن روز خیلی خوشحال شدم اما میدانستم خانوادهام مخالفت میکنند.
در تست که قبول شدم برای مدتی به کلاسهای آموزشی بهروز بقایی رفتم تا تواناییهای بازیگریام را تقویت کنم. در قراردادی که برای بازی در آن فیلم بستم قید شده بود که خانوادهام بتوانند سر صحنه حاضر شوند. «مروارید سرخ» فیلمی بود که باعث شد با مسعود رسام آشنا شوم.
دوران عاشقی فریبا نادری و همسرش
بعد از آشنایی با مسعود رسام و گذشت زمان حس می کردم که او احساس خاصی نسبت به من دارد. مسعود عاشقم شده بود و یک روز آن را بر زبان آورد. من هم در مقابل عاشق شدم؛ یعنی او من را هم عاشق کرد. بعد از دوران عاشقی تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم. شاید خیلیها فکر کنند من از بیماری او خبر نداشتم که تن به این ازدواج دادم اما این جور نبود؛ من از سال ۸۳ میدانستم که مسعود سرطان دارد. سال ۸۵ که با من ازدواج کرد دکترها میگفتند کمتر از شش ماه دیگر سرطان کار خودش را خواهد کرد اما معجزه عشق، امید و همنشینی با هم باعث شد که تا سال ۸۸ با سرطان بجنگد.
این جور وقتها خیلیها آدم را قضاوت میکنند. ممکن است فکر کنند به خاطر ثروت مسعود رسام بوده که فریبا نادری حاضر شد با مردی که ۲۷ سال اختلاف سنی دارد ازدواج کند . کسانی که مسعود رسام را از نزدیک میشناسند از وضعیت زندگی او خبر دارند و میدانند که او ثروتمند نبود. ازدواج با مسعود آنقدر عاشقانه و مهم بود که با وجود مخالفتهای خانواده این کار را کردم.
من یک مسلمان معتقدم. شاید ظاهرم مثل عرفی باشد که در جامعه وجود دارد اما به احکام دینم پایبندم. نماز میخوانم و مرجع تقلیدم آیتالله مکارم شیرازی هستند که بارها با دفترشان تماس گرفتهام تا در موارد مختلف سوال کنم و جوابم را بگیرم. خمس و زکات هم جزو چیزهایی است که همیشه سر وقت آنها را پرداخت میکنم و از واجبات زندگی من است. بیاندازه عاشقان امامان (ع) هستم و دوستشان دارم.
اینها عزیزدل هستند. به حرف مردم هم کاری ندارم که ممکن است چه فکری کنند. وقتی برای زیارت به نجف و کربلا رفته بودم و عکسهای آن را در اینستاگرام گذاشتم بعضیها حرفهایی زدند که نشان میداد هنوز فرهنگ و جنبه استفاده از یک فضای مجازی جا نیفتاده. میگفتند چطور آنجا رفتهای چادر به سر کردهای و وقتی برگردی دوباره کشف حجاب خواهی کرد. پیش خودشان فکر نکرده بودند که شما در همین امامزاده صالح (ع) که میروی چادر میدهند تا سر کنی و حرمت فضا را نگهداری. آن وقت از من توقع داشتند با پوشش همیشگیام که عرف شهر تهران است در آنجا حضور پیدا کنم. امام رضا (ع)، امام حسین (ع) و حضرت علی (ع) بیشترین احترام را برای ایشان قائل هستم و من وظیفه داشتم که آن طور رفتار کنم.
اگه این تفاوت سنی مشکلی نداره و این رابطه عاشقانه ست چرا هرگز خلافش اتفاق نمی افته ؟! چرا مرد جوان عاشق زنی ۲۷ سال مسن تر از خودش نمیشه؟! چرا خودمون رو گول می زنیم ؟! این نابرابری قدرت بین زن و مرد است ، نه عشق!