با دعای فرج و تیتراژ ابتدایی بیست و هفتمین برنامه ماه عسل آغاز شد. بعد از پخش پشت صحنه برنامه دیروز علیخانی مهمانان را دعوت کرد.
برادران رحیمى امروز مهمان برنامه ماه عسل بودند برادرانى که خود را درگیر بازى کلش آف کلنز کردند. امیر برادر کوچکتر نَفَر اول این بازى در ایران بود.
امیر که نفر شماره یک بازی کلش در ایران است می گوید به خاطر این بازی یا به قول خودش عشقش در دوران دبیرستان سه سال ترک تحصیلکرده و دیپلم نگرفته است.
احسان علیخانی از او می پرسد که آیا پشیمان نیست که به جای اینکه وقتش یا در واقع ٢۴ ساعت شبانه روزش را پای این بازی گذاشته و ترک تحصیلکرده میتوانست صرف کاری کند که پس از سه سال افتخار آفرین شود؟ امیر می گوید که پشیمان نیستم چون کاری را که دوست داشتم کردم. البته حقیقت این است که دلم می خواد فکر کنم که پشیمان نیستم اما پشیمانم و خیلی ها مثل زن و شوهرهایی که به خاطر این بازی کارشان به طلاق کشیده روزی به این نتیجه گیری و پشیمانی من می رسند.
وی اظهار می کند که در این مدت فقط مادرم از من حمایت می کرد و پدرم هیچ دخالتی نداشت.
علىرضا برادر بزرگتر گفت: من برخلاف امیر یک ریال هم خرج بازى کلش نکردم. ما زمان مسافرتمان باید با امیر هماهنگ میشد. امیر آنقدر سرگرم بازى بود که از هتل بیرون نمىآمد و تمام فکر و ذکرش بازى بود.
امیر گفت: شرکت سازنده کلش یک میلیون دلار در روز درآمد دارد. ایرانىهاى زیادى این بازى را انجام مىدهند. بر این اساس زبان فارسى هم به این بازى اضافه شد.
امیر درباره اینکه چه وقت این بازى را کنار گذاشت، گفت: در ابتدا از کار دوستم که آپ مرا دزدید ناراحت شدم. بعد از آن به خاطر اینکه این بازى تمام شدنى نبود و شرکت سازنده هر لحظه در حال آپدیت کردن این بازى بود باعث شد که من دیگر این بازى را انجام ندهم. پشیمان نیستم چرا که در لحظه لذت بردم.
امیر گفت: در حال حاضر درسم را ادامه مىدهم. به هر حال از عشق و علاقه ای که براى این بازى خرج کردم، پشیمان شدم و درسم را ادامه دادم. واقعیت این است که شما فکر کنید پشیمان نیستم اما واقعا پشیمان هستم. اگر به چهار سال قبل بر مىگشتم این بازى را دانلود نمىکردم خدا را شکر که متنبع شدم.
مهمان دوم برنامه زوجی هستند که داستان ازدواجشان در همه جا خبرساز شده بود.
بانوی مهمان برنامه ماه عسل در پاسخ به سوال علیخانی که مهریه شما چقدر است؟ می گوید: مهریه من ۷ جلد کتاب شعر، یک کوزه آب و یک کاسه نمک است.
علیخانی با خنده به همسر این خانم میگوید واقعا خوشحال شده است.
این بانوی ایرانی میگوید: ما هم مثل خیلی از زوج ها عروسی گرفتیم اما نکته خبرساز آن از جایی شروع شد که من در ۲۰ سالگی زمانی که شبها به خانه باز میگشتم میزدم زیر گریه که من میتوانم شب را کنار بخاری سر کنم اما زنهای کارتون خواب چی؟ و افتتاح مرکزی مثل سرای مهر برایم یک آرزو بود.
علیخانی به او می گوید پس دغدغه و آرزوی شما در اوج جوانی می شود خدمت به زنان کارتون خواب؟
عروس خانم می گوید که اردیبهشت ۹۴ سرای مهر افتتاح شد و من در کنار این زن ها روزگار سر کرده و کار می کردم به طوری که این زنهای کارتون خواب در جریان عروسی من قرار گرفتند و مدام به من می گفتند وای داری عروسی میکنی ما را هم دعوت کن.
وی ادامه داد: به خاطر همین موضوع ما تصمیم گرفتیم یک عروسی مثل عروسی که برای دوستان و آشنایان گرفتیم در جمع این افراد بگیریم و رسالت ما در اون شب جاری کردن عشق و محبت در دل آن ها بود.
علیخانی از آن ها میپرسد کدوم عروسی شما بهتر و باشکوه تر بود؟ عروس خانم میگوید: هر دو شبیه به هم بودند اما در حد اقتضای مکان و فضای برگزاری مراسم.
علیخانی از مهدی میپرسد که فردای عروسی شما چه اتفاقی افتاد؟ و آیا شما با حضور خبرنگاران در مراسم قصد شو داشتید؟ مهدی در پاسخ به او می گوید ما تحت نظارت موسسه طلوع در سرای مهر فعالیت می کردیم.
عروس خانم می گفت: داستان از جایی شروع شد که یکی از دوستانم به من زنگ زد و گفت عطیه خبر یک خبرگزاری مشهور را که در مورد شماست خوندی؟ گفتم نه در این خبر زده شده بود که من کارتون خواب بودم و همین موضوع شبههای شد که عده ای شایعه کنند که این زوج کارتون خواب بودند و با این عروسی قصد امتیاز گرفتن داشتند.
وی ادامه داد: پس از اینکه به ما گفتند شما دروغگو هستید عده ای گفتند اینها قصد داشتند شو راه بیندازند.
علیخانی از مهدی و عطیه پرسید با توجه به این شایعه ها اقوام داماد نگفتند که این عروس خانم کارتون خواب بوده و از این قبیل حرف ها که اغلب شنیده می شود؟
مهدی در پاسخ گفت: به طور مستقیم نه اما غیر مستقیم این حرف ها به گوشم می رسید. حتی در صفحه های مجازی گفته بودند این عروس خانم کارتون خواب بوده و آقای داماد با بنز رفته سراغش و با هم ازدواج کردند.
علیخانی از این زوج پرسید چطور عکس عروسی شخصی شما در صفحه های مجازی لو رفت؟
عطیه در پاسخ گفت: به احتمال زیاد از طریق دوستان و آشنایان که به صفحه من دسترس داشتند.
علیخانی در همین حین تعدادی از کامنتهای زشت و زیبای مردم را در صفحه این عروس داماد که ناسزا در بین آنها نیز کم نبوده نمایش داد و برای همه خواند.
عطیه گفت: ماجرای ما خیلی ساده بود و حتی با یک جستجوی کوچک می شد که حقیقت داستان برای همه آشکار شود.
علیخانی از این زوج پرسید با این همه داستان از کار خود پشیمان نشدید؟
عطیه میگوید: نیت ما شاد کردن آدم ها بود و من دوست داشتم این کار را انجام دهم اما بهتر است قبل از این که هر حرفی بزنیم به خصوص در فضای کمی به زندگی آن فرد هم توجه کنیم.
علیخانی در پایان ملتمسانه خواهش کرد گاهی ما طوری آبروی یک فرد را می بریم که جبران آن به هیچ وجه ممکن نیست. البته متاسفانه برخی هستند که کارشان این است اما ما هم نقش پیاده نظام های کوچک این ماجرا را با ارسال این متن ها به دیگران به عهده داریم. پس سعی کنیم کمی مراقب باشیم برخی هم فکر می کنند خدا فقط در دنیای حقیقی است ولی کاش بدانیم که خدا در فضای مجازی هم هست.