گزارش امروز ما در سایت بانوان ایرانی روایتگر زندگی زن جوانی است که در یک تالار کار می کند و به دلیل بی تعهدی همسرش مجبور است شبانه روز کار کند.
در ۶ سالگی پدر و مادر او از هم جدا شدند . پدر این زن , زنی دیگر گرفت و مادرش هم ازدواج کرد و از کودکی مجبور بوده کار کند و به گفته خودش زیر دست و پا بزرگ بشه . در ۱۶ سالگی ازدواج کرده به امید اینکه روزهای بد زندگی در خانه پدری را در سایه شوهر از یاد ببرد و زندگی راحت تری داشته باشد ولی شرایط بدتر شد . شوهرش سر کار نمیره . سر هر کاری میره دووم نمیاره و بعد دو روز بعد میاد باز خونه میشینه و این زن مجبوره برای گذران زندگی بره سر کار . با شوهرش مشکل داره و کسی هم نداره پشتیبان داشته باشه . دخترش ۴ ساله است و مجبوره دختر خودش را هم با خود به سر کار ببره . او اعتقاد دارد چون خودم با بدبختی بزرگ شده ام نمیخواهم دخترم با بدختی بزرگ شود و اگر سر کار میام فقط به خاطر دخترم است . روایت زندگی و سختی های این زن را با اشک های در هم امیخته از زبان خودش در کلیپ زیر مشاهده نمایید :