” چهل نامه کوتاه به همسرم ” مجموعه چهل نامه ی نادرابراهیمی به همسرش بانو فرزانه منصوری است.
چهل نامه کوتاه به همسرم که در خود گلایهها، قهر ها و آشتی ها و دل نگرانی های یک همسر را با پاسخ گویی های شاعرانه ی نویسنده ای عاشق دارد. چهل نامه که هر کدام دری به وادی وجود یک بانوی ایرانی میگشاید پر از حوصله و صبوری و دقت و دلسوزی و واهمه و وسواس و گاه ” انتخاب گریستن ” ؛
نامه سی و پنجم /
بانوی من!
در طول سالیان دراز زندگی مشترک، من به این باور ابتدایی دست یافته ام که این نفسِ اختلاف نظرها نیست که مشکل اساسی زنان و شوهران را می سازد ؛ بل « شکل » مطرح کردن این اختلاف نظرها ست.
به اعتقاد من ، از پی طهارت، زبان، برای نگه داشتن بنیان خانواده به گونه ای آرمانی و مطلوب، محکم ترین ابزار است، همچنان که برای ویران کردن آن، مخرب ترین سلاح.
تو خوب می دانی که من هرگز نمی گویم و نمی خواهم که زبان ، چیزی سوای قلب را بگوید و انسان زبان بازاری ریاکارانه ای داشته باشد و از واژه ها همچون وسیله ای برای فریب دادن دیگران و رنگ کردن فضا استفاده کند… نه… اما این واقعیتی ست که ما واژه های متعدد ، جمله های گوناگون ، و روش های بیانی کاملاً متفاوتی برای یک یک مفهوم در اختیار داریم؛ و این نکته ای ست بسیار ساده که خیلی قدیمی ها نیز آن را به خوبی می دانسته اند. بسیار خوب! پس اگر زنان و شوهران ، به راستی، میل به بقای زندگی مشترک خود دارند، چرا نمی آیند، به هنگام برخوردهای روزمره، خوب ترین، نرم ترین، مهرمندانه ترین، شیرین ترین، بی کنج و لبه ترین، صریح و ساده ترین واژه ها، جمله ها و روش ها را انتخاب کنند و به کار گیرند؟
زبانی خالی از بُرندگی، گزندگی، سوزندگی، آزارندگی و درندگی را…
همه می دانند که من زبان تلخی دارم؛ زبانی که گویی برای زخم زدن ساخته شده است. به همین دلیل بسیار پیش آمده است که حس کرده ام آنچه تو را ناگهان افسرده کرده است، نه گلایه ی من، که کنایه ی من بوده است، و کارکرد این زبانی که دوره های سخت کودکی و نوجوانی، گوشه دار و تیز و برنده اش کرده است.
هرگز نباید تکرار شود؛ هرگز.
زبان پر خباثت را تنها باید برای دشمن خبیث به کار گرفت، و این بسیار ابلهانه است که ما گهگاه، گمان بریم که در خانه ی خود و در اتاق خود، زیر یک سقف، با دشمنی بدنهاد زندگی می کنیم. من اعتقاد راسخ دارم که در چنین حالی، زندگی نکردن ، به مراتب شرافتمندانه تر، انسانی تر، و جوانمردانه تر از زیستنی ست تؤام با ضربه و زخم.
بانوی بزرگوار من!
بی رحمی… بیرحمی…این تنها عاملی ست که زندگی مشترک را، به آسانی، به جهنم تبدیل می کند.
سخت ترین انتقادها اگر با شقاوت همراه نباشد، آنطور نمی کوبد که مرمت ناپذیر باشد.
زمانی که عدالت در بیان حقیقت از میان می رود، حقیقت از میان می رود.
من، بارها و بارها، به ناگهان احساس کرده ام که آنچه می گویم و می گویی، کاملاً درست و پذیرفتنی ست؛ اما این شکل گفتن است که درستی اصل را به مخاطره می اندازد و ناپذیرفتنی جلوه می دهد.
ما باید برای پایدار نگه داشتنِ خلوص و شفافیت زندگی بی نظیرمان، بی رحمانه تاختن را، تا دم مرگ، از یاد ببریم.
ما باید در جمیع لحظه های خشم و افسردگی به خود بگوییم: بدون زهر … بدون زهر… چرا که هیچ چیز همچون زهر کلام، زندگی مشترک را سرشار از بیزاری نمی کند…
بانوی من!
اینک ، مهرمندانه ترین و پَر گونه ترین کلامم، پیشکش به تو…
نادر ابراهیمی